عابری در مسیر جاده ای می گذشت ، غنچه ی زیبایی در کنار جاده روییده بود
دست دراز کرد تا غنچه را بچیند ، به ناگاه خیالی از خاطرش گذشت ،
شاید این غنچه نو شکفته متعلق به دیگری باشد
که آنرا نچیند بلکه بپروراند .
قطره ای باران در این فصل پر از سرما
خیالی در دل ابر است
بگو ای ابر ، خیالی نیست
نگاه خسته ات آخر ، بهاری می شود روزی
باران،بهاری