صدای غرش ابری ز راه دور می آمد
هوا ابری ، ولی باران میان سایه ها گم بود
پیام بارش باران ز راه دور پیدا بود
دل تنگ زمین در حسرت یک روز بارانی
دو دست دانه ها ، از لابه لای خاک خشکیده
به شوق التماس قطره ای باران
ولی باران ، درون چشم ابر خسته و تنها
فقط لبخند تنها بود
فقط رویای فردا بود
باران،بهاری